حرف من...
حرف تا وقتی گفته بشه حرفه ... وگرنه عقده ای بیش نیست!
بایگانی
- اسفند ۱۳۹۳ (۳)
- بهمن ۱۳۹۳ (۱۶)
- دی ۱۳۹۳ (۲۸)
- آذر ۱۳۹۳ (۱)
آخرین مطالب
- ۹۳/۱۲/۲۸فردا
- ۹۳/۱۲/۲۵بهار طبیعت
- ۹۳/۱۲/۱۵گشتم گشتم هرجا
- ۹۳/۱۱/۲۸یکم دقت کن
- ۹۳/۱۱/۲۳ساعت مثل کونتوره
- ۹۳/۱۱/۲۰یکم به خودمون بیایم
- ۹۳/۱۱/۲۰خودآزاری جهانی
- ۹۳/۱۱/۱۷یک لبخند کافیست
- ۹۳/۱۱/۱۷کدام یک برتر است؟
- ۹۳/۱۱/۱۷سرنوشت
عصر
چند عدد سار
دور شدند از مدار حافظه کاج.
نیکی جسمانی درخت بجا ماند.
عطف اشراق روی شانه من ریخت.
حرف بزن، ای زن شبانه موعود!
زیر همین شاخه های عاطفی باد
کودکی ام را به دست من بسپار.
در وسط این همیشه های سیاه
حرف بزن ، خواهر تکامل خوشرنگ!
خون مرا پر کن از ملایمت هوش .
نبض مرا روی زبری نفس عشق
فاش کن.
روی زمین های محض
راه برو تا صفای باغ اساطیر.
در لبه فرصت تلالو انگور
حرف بزن ، حوری تکلم بدوی !
حزن مرا در مصب دور عبادت
صاف کن.
در همه ماسه های شور کسالت
حنجره آب را رواج بده.
بعد
دیشب شیرین پلک را
روی چمن های بی تموج ادراک
پهن کن.
زیراب میزنی؟؟ باشه بزن ... فقط اگه پس فردا زیراب خودتو زدن,نگی چیشد همچین شد ها؟؟ آخه از قدیم گفتن دست بالای دست بسیار است...
البته اینم یادت نره که "ید الله فوق ایدیهم..."
اگه واقعا به فکره بقیه هستی و هنوز انسانیتت سره جاشه...میتونی با لینک زیر مستقیما به یه عالمه کودک که محتاج کمک تو هستن,کمک کنی...
نگران نباش این لینک ماله خوده سایت محکه...جعلی نیست!
بسم الله...
همین الان میخوام کمک کنم...(کلیک کنید)
